شيطان در عيد غدير فرياد كشيد .: يكى از جاهايى كه شيطان فرياد كشيد، فرزندان خود را جمع كرد و درد دل خود را براى آنان باز گفت و راه چاره اى خواست ، روز عيد غدير بود. كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم على بن ابى طالب را خليفه بعد از خود آن گاه خواند. زمانى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در عيد غدير خم دست على را گرفت ، بلند كرد و به مردم معرفى نمود و جانشين بعد از خود قرارش داد. شيطان در ميان لشكريان خود نعره اى كشيد كه تمام لشكريان و اولاد او در هر كجا بودند اطراف او فرود آمدند و گفتند: اى مولاى ما! چه مصيبتى به تو رسيده اين قدر ناراحتى ؟ ما تا به حال فريادى . از اين وحشتناك تر از تو نشنيده بوديم ! كارى را انجام داد كه اگر به آخر رسد و عملى شود كسى تا روز قيامت ، خدا را معصيت و نافرمانى نمى كند - همه به سوى دين و تقوا و - خداشناسى ، ولايت و امامت پيش مى روند، از راه رستگارى قدم فراتر نمى گذارند - گفتند: اى بزرگ ما! ناراحتى به خود راه مده ، ماءيوس مباش ، تو كسى هستى كه آدم را از بهشت بيرون كردى ، او را بدبخت نمودى ، براى اين امر مهم هم ، در آينده فكرى خواهى كرد - در همين موقع منافقين كه در جمعيت بودند، گفتند : اين مرد از روى هوا و هوس حرف مى زند، نه اين كه دستور خداوند باشد! او (حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم ) ديوانه شده كه چنين كارى را انجام داد. آيا نمى بينيد چگونه چشمان او در كاسه سرش دور مى زند مى چرخد. سپس شيطان رو به طرف داران خود كرد و گفت : آيا مى دانيد من در گذشته با آدم در آويختم و او را از بهشت بيرون كردم ؟ آنها گفتند: چرا؟ به خدا كافر نشد و او را پرستش مى كرد. اين قوم و جمعيت (از جمله ابوبكر و عمر ( عهدى كه با خدا بسته بودند شكستند و به خدا و رسولش كافر شدند. رسول صلى الله عليه و آله وسلم رحلت نمود، مردم در سقيفه بنى ساعده اجتماع كردند و حق را از على گرفتند، ابوبكر را روى كار آوردند. شيطان تاجى بر سر گذاشت ، لباس كبر و بزرگى پوشيد، منبرى اختيار كرد و بالاى آن رفت و جميع لشكريان خود را از سواره نظام و پياده دور خود جمع كرد. به آنها گفت : شادى كنيد، مجلس ساز و آواز برپا سازيد، خوشحالى نماييد – چون با اين كلماتى كه منافقين مى گويند و به آن حضرت توهين مى كنند - ديگر كسى خدا را اطاعت و عبادت نمى كند تا وقتى امام زمان آنها بيايد و مردم را به راه مستقيم برگرداند. تلاوت فرمودند: خود را به عنوان صدق و حقيقت در نظر مردم جلوه داد مردم او را اطاعت نمودند، مگر عده اى از مؤمنان كه او را اطاعت نكردند وقتى منافقان در غدير خم گفته بودند: آن حضرت از روى هوى حرف مى زند، ابليس گمان كرده بود كه بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مردم امامت را رها خواهند كرد. ظن ابليس به حقيت تبديل شد و همه امامت را رها كردند مگر چند نفر
جابر از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
شيطان به آنها گفت : اين پيغمبر امروز
آن دو نفر (ابوبكر و عمر) به هم گفتند:
شيطان گفت : آدم عهدى با خدا بسته بود فراموش كرد و نقض نمود، ولى
پس از آن كه حضرت
جابر مى گويد: بعد، امام باقر عليه السلام اين آيه را
و لقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الا فريقا من المومنين
((شيطان ظن و گمان باطل
تاويل آيه چنين است :
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: