مجنون دوست

یک شبی مجنون نمازش راشکست

با وضو درکوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست ومستش کرده بود

فارغ ازجام الستش کرده بود

گفت:یارب..... ازچه خوارم کرده ای

برصلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق .دل خونم نکن

من که مجنونم .تومجنونم نکن

من دراین بازیچه دیگرنیستم

این تو و لیلای تو......من نیستم

گفت:ای دیوانه لیلایت منم

دلبرپنهان وپیدایت منم

سالها باجور لیلا ساختی

من کنارت بودم ونشناختی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:40 | نویسنده : rosha |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.