<-PostContent->

شیمی

عطربارون

خداوندا تو تنهای منم تنهای تنها ، تو یکتایی و

بی همتا ولی من

نه یکتایم نه بی همتا ،

فقط تنهای تنهایم

و محتاج نگاه تو


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:31 | نویسنده : rosha |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:8 | نویسنده : rosha |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:7 | نویسنده : rosha |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:1 | نویسنده : rosha |

 یکی از شاگردان هوشمند امام صادق علیه السلام به نام فضال

بن حسن با یکی از دوستانش گردش می کردند تا به آن مسجد

رسیدند و دیدند جمعی در اطراف ابو حنیفه(که سنی های حنفی

او را امام میدانند و مذهبشان را از او میگیرند)حلقه زده اند و او

برای آنان درس می گوید .

 

فضال به دوست خود گفت : من از اینجا بیرون نمی روم مگر اینکه

ابو حنیفه را وادار کنم تا مذهب تشیع را بپذیرد . آنگاه به طرف

مجلس درس ابو حنیفه رفتند و در کنار شاگردانش نشستنددر این

هنگام فضال مناظره و سوالات خود را به ترتیب ذیل شروع کرد :

 

فضال : ای پیشوا من برادری دارم که از من سالمند تر است

ولی پیرو مذهب شیعه است.

من هر چه برای او دلیل بر افضلیت ابوبکر می آورم تا او را به

مذهب خود (تسنن) جذب کنم دلائل مرا رد می کند اکنون از شما

استمداد می کنم بفرمائید دلیل برتری ابوبکر و عمر بر علی

(علیه السلام) چیست تا آنرا به برادرم بگویم و او را قانع کنم .

ابو حنیفه : به برادرت بگو چگونه علی(علیه السلام) را بر

ابوبکر و عمر مقدم می داری با اینکه : ابوبکر و عمر در حضور

پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند و پیامبر صلی الله

علیه و آله وسلم علی (علیه السلام ) را به جبهه می

فرستاد و این خود دلیل است که پیامبر صلی الله علیه وآله آنها را

بیشتر دوست داشت و به حفظ جان آنها توجه داشت .

فضال : اتفاقا همین سوال را به برادرم تذکر دادم او در پاسخ من

گفت : مطابق قرآن علی (علیه السلام) به جهاد و جنگ با

دشمن می رفت برتر است زیرا در قرآن می خوانیم :

 

وَ فَضٌلَ اللهُ المُجاهدینَ عَلَی القاعدینَ اَجراً عظیماً

((خداوند مجاهدان را بر نشتگان برتری بزرگ عطا کرد)) (نسا ـ ۹۷)

ابو حنیفه : به برادرت بگو چگونه علی (علیه السلام) را از

ابوبکر و عمر برتر می دانی با آنکه آن دو در کنار قبر پیامبر صلی

الله علیه و آله و سلم دفن شده اند ولی قبر علی(علیه

السلام) فرسخها از قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فاصله

دارد ! و این موقعیت و افتخار برای آنها کافیست .

فضال : اتفاقا همین دلیل را به برادرم گفتم برادرم در پاسخ گفت

: خداوند در قرآن می فرماید :

لا تَدخُلوا بُیوتَ النٌبیٌِ اِلٌا اَن یُوذَنَ لَکُم

((بدون اجازه پیامبر وارد خانه او نشوید)) (احزاب ـ ۵۳)

روشن است که قبر پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه ملکی

خودش بود قطعا آن حضرت چنین اجازه ای به آنها نداده و وارثین

آن حضرت نیز اجازه نداده اند .

ابوحنیفه : به برادرت بگو عایشه و حفصه مهریه ای را که از

همسرشان پیامبر صلی الله علیه و آله طلب داشتندبه جای آن از

زمین آن حضرت گرفتندو هر کدام به پدر خود بخشیدند .

فضال : اتفاقا همین پاسخ را به برادرم گفتم او گفت مگر قرآن

نخوانده ای که خداوند به پیامبرش می فرماید :

 

یا اَیُهَا النَّبیُّ اِنّا اَحلَلنا اَزواجَکَ الَّتی اتَیتَ اُجورَهُنَّ

((ای پیامبر ! ما همسرانت را که مهریه آنها را پرداخته ای بر

توحلال کردیم )) (احزاب ـ ۴۹)

بنا بر این پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود مهریه

همسرانش را داده است .

ابو حنیفه : به برادرت بگو : عایشه و حفصه دو همسر رسول

خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند آنها به اندازه سهم ارث

خود از آن خانه گرفتند و آن را به پدران خود بخشیدند و بر این

اساس جنازه آنها در آنجا به خاک سپرده شد .

فضال : اتفاقا همین دلیل را به برادرم گفتم او در پاسخ گفت :

شما برادران اهل تسنن اعتقاد دارید که پیامبر صلی الله علیه و

آله چیزی را برای بستگانش به ارث نمی گذارد و بر همین اساس

فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفتید وانگهی اگر

بپذیریم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خود ارث می

گذارد او در هنگام رحلت ۹ همسر داشت ارث همه آنها یک

هشتم از آن خانه خواهد شد و اگر یک هشتم آن خانه را بر ۹

نفر تقسیم کنیم به نفری به اندازه یک وجب در یک وجب زمین

می رسدنه به اندازه طول و عرض قامت یک انسان . (البته

فراموش نکنیم که بر اساسه قرآن پیامبر به دستوره خدا تمامیه

مهریه و ارثیه ی زنان نزدیکانش را پرداخت کرد و فدک را هم که

ابوبکر و عمر غصب کردند به حضرت فاطمه (س) بخشید که

ابوبکر و عمر با انکارکردن قرآن فدک را غصب کردند در نتیجه

ابوبکر و عمر بدونه اجازه ی پیامبر در کناره ایشان دفن هستن و

مزاره پاره ی تنه پیامبر حضرت زهرا نامعلوم است که همه دلیله

آن را میدانیم )

ابوحنیفه با شنیدن این جواب ماند و با عصبانیت به شاگردان

خود رو کرد و گفت : اخرجوه فانه رافضی و لا اخ له ((او را از

مسجد بیرون کنید زیرا او خودش شیعه است و برادری ندارد..

کتاب خزائن نبوی ص 109 و کتاب احتجاج طبرسی ج2 ص 382

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 12:30 | نویسنده : rosha |


عید سعید فطر بر شما مبارک باد

و چقدر سخت است

 که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم

اللهم عجل لولیک الفرج

 

دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:38 | نویسنده : rosha |

 

مشکل گشای شیعه بیا جان به لب رسید
ای یادگار کرب و بـلا ، جـان به لب رســیـد

بــرخـــیز ای عــدالــت بی انــتهــا ، بـــیا
دنــیا فـــریب داده جــــوانهـــای شهــر را
یک عـــده از حــــقیقــت خلـقت رمیـده اند
ایـــنجا بـــرای خــویش خـــدا آفـــریده اند
شـــیطــان فــــریب داده تـــمام قیـــاســها
اینجا خـــــدای ما شده اند اسکـــناس ها
اینجا نـــماز یومـــیّه ما قضــــــا شـــــده
بهــــتر بگویـــمت که نیـــایــش رهــا شده
اینجا دو چشم غیرت مردان به خواب رفت
غیرت که رفت از ســـر زنها حـــجاب رفت
از اعـــــتیــاد پشت جوانــانــــمان شکست
دیـــدم به دســـــت دختری قلّادۀ ســگ است
اینجا جوان به فکر هـــوای مــــَجازی است
مثل عـــروسکی ست که اســباب بازی است
اینجا کمین نــــشسته خطــــــرهـــای دشمنان
دخـــتر ، پسر شده ، پســــران شکل دختران
اینجا قسم به حضرت عــــبــاس(ع) رایج است
یک بسته اسکناس چو باب الحــــوائـــج است
فکـــر یک عـــــده پـــــول ِربا یا نــــزول شــــد
حاجی نکرده ســـــجده نمازش قـــــــــــبول شد
صحبت زِ ماهــــــواره و اینترنت و فضــــاست
اینجا ،یتیم هست ولیکن عـــلــــــی(ع) کجاست؟
ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود
از رنگــــهای سفــــره ســــَرم گـــیج می رود
ما ، روزه دارِ ســفرۀ رنگـــین مردُمــــیــم
یکسال هر چه را که نخوردیم ،میخوریم
آلات جُـــرم مـــا همه تکــــمیـــل می شوند
تا جمعه می رسد همه تعطـــــیل می شوند
اینجا تمام صحـــــبتمان روز جــــمعه است
تفریح و پارک رفتنمان روز جمعــــــه است
آثار پاک خـــــون شـــــهیــــــدانمان گــذشت
اوقاتــــمان با تلــــــفن هـــــمراهمان گذشت
گوشــــیِ ما وســــیلۀ فانــــوسِ مردم است
تلفن که نیـــــست خانۀ نامــوس مردم است
آقا خلاصــــه خانۀ دلهــــــا خــــراب شــــد
وللهِ قــــــلب منـــــتظــــرانت کـــــباب شـــد
قربان ذوالفقار شما ، یابن العسگری(عج)
ای منتقم به خون خدا، یا بن العسگری(عج)
تا روز وعده ما همگی پشت این دریــــــم
ما دلخوشیم که کـــلب نمکزارِ حـــــــیدریم
آقا بـــیا مسیر خــــــــــدا را نـــــــشان بده
آقــــــا بیا جـــــــواب هـــمه ناکســـــان بده

style="font-size: 16pt;">    منبع:گنجینه اشعار


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 10:7 | نویسنده : rosha |

رمضان خوش آمدی من به تو عادت دارم

از تو با نغمه ی پرسوز شفاعت دارم

گرچه دیریست خدا رفته زیاد دل من

من به ایام خدا ولی ارادت دارم . . .

فرارسیدن ماه رحمت و مغفرت الهی مبارک باد

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 10:57 | نویسنده : rosha |

آمد رمضــــــــان و التــــــــهابــــــــی ست به لــــــــب

هر لحظـه مــــــــرا حسرت آبــــــــی ست به لــــــــب

با شــــــــوق لــــــــب تــــــــو “ربنــــــــا” می خوانـــم

هر بوسـه به پــای تـــــو دعای مستجابی ست به لــب

اللهــــــــم عجــــــــل لــــــــولیــــــــک الفــــــــرج

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 10:54 | نویسنده : rosha |

 

خدایا
تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم !
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم !
تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم !
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!!
.
.
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست
.
.
چه تلاش بی فایده ای ؟!؟!؟!
خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود
.
.
خدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم !
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” !
خدایا هیچ وقت رهایم نکن

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 10:7 | نویسنده : rosha |
صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 34 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.